پرواز تا خورشید

پرواز تا خورشید

جایی برای شنیدن و گفتن تا کتمان دلیل حسرتمان نگردد
پرواز تا خورشید

پرواز تا خورشید

جایی برای شنیدن و گفتن تا کتمان دلیل حسرتمان نگردد

جایی که باید می بودم و نبودم...

من امشب تا سحر بیدار می مانم
دلم دریای طوفانی ست
نگاهم می شکافد آسمانها را
و جایت پیش من خالی ست

به زیر شاخه ی تنها درخت خود
لباس سبز می پوشم
و با یادت سرودی تلخ می خوانم
و چای تلخ می نوشم

من امشب مشت می کوبم
به دیواری که دلگیر است
خودم هم خوب می دانم
برای آرزو دیر است

من امشب داد خواهم زد
دلم لبریز فریاد است
به روی خاطرات بد
صدای زوزه ی باد است

برو با خود ببر دیگر
از اینجا رد پایت را
به آتش می کشم امشب
تمام نامه هایت را

نظرات 6 + ارسال نظر
گفتمت .... چهارشنبه 23 تیر 1389 ساعت 01:01 ب.ظ http://goftamat.persianblog.ir

سلام و دو صد سلام
چه خوب که باب این درافشانی بازنمودید و چشمه جوشان ذوق و قریحه مثل زدنی به سوی تشنگان روان.
چه خوب که می خوانیم از ذهنی توانمند و قلمی توانا به زیبایی و فصاحت و بلاغت.
چه خوب که می توانیم بازهم برخود ببالیم به سبب این نسبت قلبی و پس از آن خونی.
چه خوب...........
همیشه شادزی

چه سعادتی از این به که نظر به ما نمودی
به اشارتی دو صد در سوی آسمان گشودی
خط « گفتمت » چو آید قلمم غزل سراید
پس از این کمی نشاید که چو آمدی فزودی

مهتاب یکشنبه 27 تیر 1389 ساعت 07:50 ق.ظ

از این شعر تر شیرین ز شاهنشه عجب دارم
که سر تا پای حافظ را چرا در زر نمی گیرد؟
....
سلام..
آخییی جاش خالیه مجبوری آسمانها را بشکافی...مشت به دیوارها بکوبی..!!!
...
به آتش می کشم؟!...
سید ! باز توخون به پا کردی؟!
...
از خداوند برای شما آرامش تمنا می کنم..

منم موندم توش که چرا نمی گیرد؟
من و هم صحبتی اهل ریا دورم باد
شما التفات می فرمایید
سپاسگزارم

eli پنج‌شنبه 31 تیر 1389 ساعت 01:47 ق.ظ

بانگ خروس، صبح دل آزار دیگری
مردم چه دلخوشند به تکرار دیگری

ای کاش چشمهای مرا خواب می ربود
وقتی امید نیست به دیدار دیگری

یک دل اضافه کرد به دلهای خون شده
از عشق بر نیامد اگر کار دیگری

بعد از تو من به درد خودم هم نمی خورم
تحمیل شد به جامعه سربار دیگری

خوش باد روزگار تو با هر که خواستی
اما مباد قسمت من یار دیگری


از ظاهر بسیار جدی شما همچین .....
قلم قشنگی دارید . تبریک می گم

خوش اومدین
از شعر زیبایی که نوشتین ممنونم.اونقدر زیباست که حیفم میاد دیگران از خوندنش محروم بشن.
بااجازتون همین حالا میذارمش بالا
برای التفاتی که داشتید سپاسگزارم

حسین دوشنبه 11 مرداد 1389 ساعت 12:08 ب.ظ http://hosseinmesghali.blogsky.com

سلام
عالی بود
خیلی زیبا
خیلی دلنشین
خیلی پر احساس

خوشحال می شم به من سر بزنی
لینکت می کنم
خداحافظ

ندا نامدار شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 11:36 ق.ظ http://neda-namdar.blogsky.com/

برو با خود ببر دیگر
از اینجا رد پایت را
به آتش می کشم امشب
تمام نامه هایت را...

سلام نوید جان
متأسفانه سعادت نداشتم زودتر از این شعر زیباتونو بخونم
نمیدونم چرا افتخار نمیدین تو انجمن ارسال کنین تا همه لذت ببرن!

نیمایی‌های شما سرشار از احساسات آشنا و ملموسن
قلمتون پایدار

ندا نامدار سه‌شنبه 11 تیر 1392 ساعت 12:40 ق.ظ http://neda-namdar.blogsky.com/

امروز متوجه شدم این شعر خودتون نیست...
خیلی دیره اما هر کی سروده زیبا سروده و با احساس
ممنون از حسن انتخابتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد