این شعر از سایت بیت نقل شده.
توصیه می کنم یه سری بهش بزنین.
درضمن اسم من پایین شعر لینک سایته...
دل تنگی و تنهایی و سیگار و موسیقی
موتزارت یا شوپن به یاد سالهای دور
بی تابی و بی خوابی و فردای تکراری
چشمان قرمز ، دست لرزان ، صورت بی نور
بیرون زدن از خانه وقتی دیگران خوابند
بی هیچ مقصد ، پا فشردن بر پدال گاز
بغضی گلو گیر و گلویی آرزو بر دل
در حسرت خالی شدن با گریه یا آواز
از خود سوالی کهنه را صد بار پرسیدن
مایوس تر درمانده تر بی پاسخی هر بار
سَر خوردن و سُر خوردن و این سرنگونی ها
مصداق رقت بار و درد آلود یک تکرار
* * *
ای کاش می گفتی به من این غم سزای چیست
جرمی که دوزخ کیفرش شد کی ز من سر زد
نفرین به جادویی که آذر کرد مُردادم
تقویم رسوا شد ، خزان بر باغ من در زد
نوید دانایی هوشیار
درود
سپاس یزدان پاک را که بازگشتید و شادمان کردید
|سلام
هرجا که هستیم زیر سایه ی گسترده ی التفات شماییم
ممنونم از عنایتتون
سلامممنون که فراموشم نکردید و به من سر میزنید...چقدر جالبه که همه چیز در خاطر شما میمونه....
شعر زیبایی است...
روزگارتان شاد باد...
درود .... عینهو یاس منگولا کلی وبلاگ رو گشتم تا گزینه نظر دهید رو یافتم . که چه ؟ که فقط بگم به روز و بهروز باشی تا دل جفتمون خنک شه . شعر زیبایی بود . بدرود
درود نوید جان
وقتی دلم میگره مثل امشب، مثل همین لحظه، میدونم یه جایی هست سرشار از آرامش که توش مرهمی مناسب برای درد دلم پیدا میشه، مرهمی از جنس احساسات ناب و معجزهگر...
احساساتی که خالص هستن و از روح دریایی برادر عزیزم به ساحل کاغد نشستهاند...
در پناه او
سلام خواهر گلم
بزرگواری و مهرت بی حد
سپاسگزارم و زبونم قاصر از بیان مرتب سپاس