جایی برای شنیدن و گفتن تا کتمان دلیل حسرتمان نگردد
جایی برای شنیدن و گفتن تا کتمان دلیل حسرتمان نگردد
نازنین قصه های پر نشیب روح من
یادگار ماندگار روزهای بی طلوع و غصه های بی غروب
همنبرد پرغرور جنگ های ماه و شب
سایه گستران ظهرهای تیر
رازدار لرزه های شانه ام
روشنای خانه ام . . .
وای بر حقارتی که دور کرد آن دو دست گرم را
وای بر منی که بردم آبروی شرم را
من به دست خود شکستم آن دل زلال و
خود فنا شدم از این زوال و
نازنین یادگار ماندگار همنبرد سایه گستران راز دار خویش را
بی دلیل و ظالمانه کشتمش
بی دلیل،ظالمانه، بی دلیل
روشنی ز خانه دور شد
خانه سوت و کور شد
لرزه های شانه ام
گریه ی شبانه ام . . .
نازنین قصه ها
مهربان ترین نشانه ی خدا
بی تو خانه گور شد
بگذر از دلیل و
بی دلیل
درگذر . . .
نوید دانایی هوشیار