سلام
تو سایت بیت به لطف دوستان این دل نوشته رو بالای لیست مطالب برتر ماه گذاشته بودند. تقدیم قدوم پر مهرتون...
چهره ی ماه مرا
کی خسوفی به سیاهی می برد
این همه تیرگی از سایه ی خورشید نبود
من که خورشید نبودم. . . یک شب
در نتابیدن خود غرق شدم
و چنان دیواری
به بلندای تحاشی، انکار
بر رخ ماه جهان
گردی از سردی و غم افشاندم
من ِ در حسرت خورشید شدن
روی مهتاب خدا را به خسوفی جعلی پوشاندم
و خدا را آن شب. . . باز هم رنجاندم
و چه تنها ماندم . . .
نوید دانایی هوشیار
سخت نگیر داداش من . حالا کی روز زن رو توی این اسلام وامونده قبول داره . ما خانوم ها اونقدر خوووووووووووبیم که از نظر مون هر روز روز زنه . به مشی هم هر لحظه دوست داشتی بزنگ .... بی خیال فاطمه و شهبانو ....
شعر زیبایی گذاشتی . همممممممممممیشه به روز باش . ایضا بهروز . بدرود
راستی شمال اومدین در خدمتیم . جدی میگم . البته اگه یادته که ما کدوم استان و کدوم شهریم . آدرس پیشکش
آه ...
آری... این منم .... اما چه سود
«او» که در من بود، دیگر، نیست، نیست
می خروشم زیر لب دیوانه وار
او که در من بود، آخر کیست، کیست؟
روم سیاه...
برم از اینجا...مثل اینکه مهتاب کوشونه ..
بی خداحافظ
سلام نوید جان
شعر بااحساس و قشنگیه که البته به حق شعر برتر انتخاب شده
فضای سنگینی داره اما بااینحال لطیفه
امیدوارم هرگز مهتاب زندگیتون رو خسوفی دربر نگیره و در کنار خانوداۀ عزیزتون همیشه شاد باشید و سربلند
سلام ندا جان
ممنونم از نظر لطفتون به من و دلنوشته هام
برقرار باشید