َسازم شکست و زخمه ی تو دردلش نشست
حــــالا بخـــوان که لال ترینــــم بدون ســـــاز
ماهـــــور و چــــــارگاه و همـــــایون برای تو
از بغض دست خــالی من قطعـــــه ای بساز
گفــتی : « گلایه های تو موزون نمی شود
یعـنی به درد شـــــعر سرودن نمی خورد »
این تارها ی مـــو که به پایت سفـــــید شد
حـتی به درد خاطــره بودن نمی خــــورد ؟
از ترسِ تلــــــخِ در گـــــــذر عمر گم شدن
با خط خوش نوشــته شدم روی سنگ قبر
رســــــم هزار ســاله ی دنیا شکسته شد
این دفـــــعه ماه کامل من مرد پشــت ابر
پیشانی ســـیاه مرا هــــــیچ کـــس ندید
این یادگـــــاریت که وفــــادار مانده است
داغ انا الحــقی اســـت که حلاج تو نگفت
نفـرین به هر دقیقه که تا دار مانده است
اومدم ببینم که این نقل قولهای توی گیومه علت خاصی داره فقط وبلاگتو دیدم
سلام.
هروقت این شعرتونو میخونم یه حس عجیبی بهم دست میده.خیلی زیباست...
نفـرین به هر دقیقه که تا دار مانده است
نفـرین به هر دقیقه که تا دار مانده است
نفـرین به هر دقیقه که تا دار مانده است
نفـرین به هر دقیقه که تا دار مانده است
سلام
لطف دارید به من
ممنونم که بهم سر می زنید
برقرار باشید
عرض ادب و سلام آقای نوید...
سلام افسانه جان
بزرگوارید
چرا دیگه به انجمن سر نمی زنین؟
جای خالیتون مشهوده...
نوید عزیز، چقدر زیبا سرودی
ممنونم نرگس جان
تو همیشه به من لطف داری
سلام خدمت استاد عزیز
بسیار زیا و دلنشین
از ترسِ تلــــــخِ در گـــــــذر عمر گم شدن
با خط خوش نوشــته شدم روی سنگ قبر
رســــــم هزار ســاله ی دنیا شکسته شد
این دفـــــعه ماه کامل من مرد پشــت ابر
نمیشه حفظش نکرد...
از بیان شیوایتان ممنون
سلام بیژن عزیز
شما با دیده ی عیب پوش به دلنوشته ی من نگاه کردین و از سرلطف نظر دادین
سپاسگزارم
استاد نوید عزیز
سعادت خوندن این شعر بیهمتا، چند روز قبل توی انجمن نصیبم شد اما هر بار خوندن این شاهکار شما لذتی توصیفناپذیر بهم میده که منو وادار میکنه از کنارش بیتفاوت رد نشم.
تو انجمن هم گفتم، این شعر بهترین خاطرۀ سال 1391 برای منه.
بینهایت سپاسگزارم
قلمتون جاوید استاد
نداجان این همه لطفی که به بنده و سیاه مشقم دارین به هیچ طریق قابل جبران نیست.
من خوش اقبال هستم که از برکت حضور تو انجمن ، سعادت آشنایی با بزرگوارانی مثل شما نصیبم شده.
سپاس قلبی منو بپذیرید
درود دوباره نوید جان
من این نظر رو میخواستم برای بیانتهای من بذارم نمیدونم چرا اینجا ثبت شده!
بهترین خاطره بودن برای بیانتهای من واژۀ ناچیزیه که حق مطلب رو درست ادا نمیکنه
این غزل زیبا اولین اثری ست که در انجمن از شما خوندم به گمانم.
بیت آخرش بدون اغراق یکی از زیباترین اشارات به داستان منصور حلاجه.
پیشانی ســـیاه مرا هــــــیچ کـــس ندید
این یادگـــــاریت که وفــــادار مانده است
داغ انا الحــقی اســـت که حلاج تو نگفت
نفـرین به هر دقیقه که تا دار مانده است
ممنونم آیدا جان که به کلبه ی مجازیم سر زدین و مهرتون رو به یادگار گذاشتین.
برقرار باشید