پرواز تا خورشید

پرواز تا خورشید

جایی برای شنیدن و گفتن تا کتمان دلیل حسرتمان نگردد
پرواز تا خورشید

پرواز تا خورشید

جایی برای شنیدن و گفتن تا کتمان دلیل حسرتمان نگردد

دارم به حال زار خودم گریه می کنم

در مرگ گریه دار خودم گریه می کنم


با یاد روزهای شکوه امارتم

بر نعش اقتدار خودم گریه می کنم


رفتی و دودمان مرا داده ای به باد

در ماتم تبار خودم گریه می کنم


رفتی و یادگار تو جز بی کسی نبود

بی نوحه بر مزار خودم گریه می کنم


این شعله خانمان مرا دود می کند

بر روزهای تار خودم گریه می کنم


دیدم که زور من به زمستان نمی رسد

بر زردی بهار خودم گریه می کنم


وای از غمت که حرمت اشک مرا شکست

در سوگ اعتبار خودم گریه می کنم


می خواستم کنار تو لبخند باشم و ...

قسمت نشد ... کنار خودم گریه می کنم


***


حالا که افتخار ندادی به شعر من

رسما به افتخار خودم گریه می کنم

هذیانواره

در نامه ات نوشته که این زن پدر کش است

یعنی دلت به این که مرا می کشی خوش است؟


با سامری قدم زدی آخر برای چه؟

تاریخ را به هم زدی آخر برای چه؟


از کربلا گذشتی و از روم رد شدی

قلب مرا شکستی و از روم رد شدی


بین ملافه ها کفنم را شناختم

با جفت یک خراب شدم ...  مارس باختم


حالا بیا سپاه مرا تار و مار کن 

پای جنازه ام بنشین افتخار کن


شلیک کن ! گلوله که از دار بهتر است

مرگ از شکنجه تا دم اقرار بهتر است 


شلیک کن درنگ نکن ماشه را بکش

تصویر مرگ قرمز این لاشه را بکش


شلیک نه ! فشنگ گران است سم بده

نه! نه! بگو بمیر و به جانت قسم بده 


کارم تمام می شود و جنگ هم تمام 

این هم پلان آخر این فیلم ... والسلام