پرواز تا خورشید

پرواز تا خورشید

جایی برای شنیدن و گفتن تا کتمان دلیل حسرتمان نگردد
پرواز تا خورشید

پرواز تا خورشید

جایی برای شنیدن و گفتن تا کتمان دلیل حسرتمان نگردد

نامعادله

دنیا به این بزرگی و سهم من این اتاق

یعنی خدای ما و شما فرق می کند

من توی غصه های خودم غوطه می خورم

شادی تو را درون خودش غرق می کند


لبریزم از نیاز کسی را صدا زدن

اما بدون حنجره... باید سکوت کرد

تنها تر از همیشه تو را بغض می کند

مردی کنار پنجره... باید سکوت کرد


گفتی بهار می رسد و تازه می شوی

مرداد شد، هنوز که سگ لرزه می زنم

پروانه می شوند همه کرم های خاک

من تازه دور لاشه ی خود تار می تنم


گفتم مرا به خاطره هایت گره نزن

گفتی نترس زود فراموش می کنی

گفتم : چراغ خانه ... " و دیدم که خانه را

در عرض چند ثانیه خاموش می کنی


لعنت به من به شعر به این واژه های سرد

از مثنوی، قصیده، غزل، درد می چکد

امشب تمام قافیه ها سرد و نکبتند

از روی شعر من عرق سرد می چکد


عادت نمی کنم به نبودت به رفتنت

هرگز به نامعادله عادت نمی کنم

این بار می بری ... به تقلب نیاز نیست

من توی این مسابقه شرکت نمی کنم  ...



نوید دانایی هوشیار

نظرات 2 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 11 تیر 1396 ساعت 02:02 ق.ظ

باید به افتخار خدایان سکوت کرد

زارا یکشنبه 11 تیر 1396 ساعت 10:21 ق.ظ

از مثنوی، قصیده، غزل، درد می چکد...

مثل همه ی شعراتون به دل آدم چنگ می زنه...

مثل همیشه لذت بردم از قلمتون

برقرار باشید و دلشاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد