سلام
تو وبلاگ عزیزی پستی بود که جشن مهرگان رو به یادم آورد.
این کامنتی بود که اونجا برای اون عزیز گذاشتم.
نمیدونم چرا دلم خواست عیناْ نقلش کنم.
شما عفو بفرمایید.
در مانده ایم که ایرانی مسلمان باشیم یا مسلمان ایرانی و از این قبل درمانده ایم.
الله
اکبر اذان صبح را که از مناره ی اینتلست میشنویم شتابان اوستا را از سجاده
بیرون می کشیم -مبادا قضا شود -و با شنیدن نام زرتشت بر محمد و خاندان پاکش
سلام می فرستیم.
عصیان بزرگ خلقتم را...
برای سلامتی مهرگان ،
آقای راننده ، کمک راننده ، کلاج و دنده ، آسمان بی پرنده ، فریادهای بی
شنونده ، ایرانی شرمنده ، مسلمان پناهنده ، ترانسفورماتور کاهنده ، سلطان
محمد خدا بنده ، بنده ،بنده ، بنده ، اجماعاً مرگ بر منافق
قرصامو خوردم.
ای کاش شوکران...
درود . ممنون از پیامتون برای فرزندم. بهش گفتم .... منو نگاه کرد ...همین
سلام
قشنگ بود و مثل همه حقیقت ها تلخ!
سلام و ممنونم که اومدین
چرا همیشه حقیقت تلخه؟
اگه می دونین پشه ها روزا کجا هستن اونم جواب بدین لطفاْ!!
پیروز باشید
پشت و رو....
تو آب...
دو تا یکی..
مناره ی اینتلست؟!
اگه کر مادرزادم باشم باز لحن کلامت و میشناسم..
کلمات مال خودته..
بنده را نام خویشتن نبود
هرچه ما را لقب دهند آنیم
سلام
صبح به خیر
آن سوی دلتنگی ها همیشه دوستی هست!
آپم!
و این است حکایت امروز ایرانی
باشه .
پوست میندازم .
فرار نمیکنم .
میشم خودم .
مثل خودم مینویسم .
رو به نزول نمیرم .
باشه .
جدی دارم میگم ها . باشه .
باشه قبول دارم .
چطور متوجه نشدم اینقدر سطح وبلاگم آمده پایین؟ چه خوب که به جای من دیدی.
فکر میکردم من تنها آدمی هستم که تمام نظرات یه متن و میخونم .
این که نوشته بود منتظرتم هاااااااااااااااااا کلی ضایع بود .
نه؟
پوست بندازو ندیدم . آخه پایین نظرت بود . بعد یهو که دیدم کلی شوک بهم وارد شد .
کاش از اول هممون بزرگ به دنیا میامدیم .
کاش با تجربه به دنیا میامدیم .
-----------------------------------------------------------------------واقعا همچین نظری براش گذاشتی؟
خیلی ناز نوشتی .
قسمت آخرشو واسه دوستام اس ام اس کردم .
مگه توام قرص میخوری؟