تیغ حقیر تیشه کجا ، بیســــــتون کجا
کابوس بی کسی کمر کوه را شکست
***
این بار آمدم که بمیرم به پای شــــــعر
باید به نقد جان بدهم خون بهای شــعر
موزون ترین سروده ی هستی عزیز دل
وصف تو را چگــــونه بگــویم برای شعر
شـــاه غزل مقابل تو سجــــده می کند
یعنی تویی خـــدای غزل مقتدای شـعر
نام تو اســم اعظم من شــد خودت بگو
نام تو را کجــا بنویسم ؟ کجـــای شعر؟
من بی نشانه های تو آواره می شـوم
در ابتدای جـــاده ی بی انتهای شـــعر
***
این بغض لعنتی که مجالم نمی دهــد
این بار هم که مرثیه آمد به جای شعر
انگار با غــزل مس من زر نمی شـــود
شــاید که مثنوی بشود کیمیای شـعر
***
این کاغذ این قلم ... به تو تسلیم می کنم
این آخـرین غزل ... به تو تقـــدیم می کنم
گفتی که : « دور طبع غزل پرورت گذشت»
حافــظ بخواب تخت ، خطر از سرت گذشت
***
بانوی آفتـــــــاب ببیــــن کال مانده ام
تندیس «انتفاضه ی اشغال مانده» ام
من بت پرست بوده ام و مجنهد شدم
در شهر اســــتوایی تو منجمد شــدم
از هیبت ســـــــپاه تو قیـقاج می روم
حالا چه بی غرور به معــراج می روم
آتش فشان درد شــدم گــــریه می کنم
از لحظه ای که مرد شدم گریه می کنم
گفتی که زندگی به تو لبخـــــند می زند
لبخـــــند هـــم به زندگیم گنـــد می زند
باید که دل به معجـــــزه و اتفـــاق داد
باید تمـــــام خاطـــــره ها را طلاق داد
وقتی هنـوز مرغ دلم جلـــد بام توست
وقتی تمـــام یاخته هایم به نام توست
با من چرا غریبـــــه شدی آشـنای من
گردآفرید گمشده ی قصـــــه های من
باید تو را دوباره از آخــــر شــــروع کرد
باید تو را حوالی مغــــرب طلــــوع کرد
***
وقتی تمــــــــام دار و ندارم به گل نشست
گفتی که شعر پست مدرنت به دل نشست
در گرگ و میش قافیـــــه هایت دودل شدم
از طبع بی وفا و دورنگــــم خجـــــــل شدم
گفتی به ناز مثنوی اغفـــــال می شـــــوم
حاشا که من بدون غزل لال می شـــــــوم
***
دارم برای آینــــــه اقــــــرار می کنم
تلخم چقدر ... آینـــــــه را تار می کنم
با این گلایه ها که به جایی نمی رسیم
بی خود برای ماندنت اصــــرار می کنم
از پشت شیشه دست ... که از من گذشته است
با میله های پنجـــره دیدار می کنم ...
آینــــــده را به خاطـــره پیـوند می زنم
گوســـــاله را به معجزه وادار می کنم
من عاشقـــت نبوده ام و نیستــــم برو
گفتم که می شناسمت؟ انکار می کنم
در لحظه های اشهد ان لا اله ها ...
این روزه را بدون تو ......................
...
حاشا بدون تو ...
سلام نوید جان
حقا که « پادشاه سرزمین واژه ها » هستین
همیشه بعد از سکوت شعر تازه و متفاوتی متولد میشه
اما درمورد شما میشه گفت بعد از سکوتتون شاهکار ادبی تازه ای خلق میشه که قطعا در نوع خودش بی نظیره
« بی انتهای من » و حالا این غزل مثنوی ناب که هر بیتش تا عمق وجود آدم نفوذ میکنه، بدون اینکه تلاشی کنی برای حس کردنش، آروم آروم تو روحت رخنه میکنه و ابدی میشه
تفاوت قلمتون از بلندای اندیشه و ژرفای روحتون سرچشمه میگیره که قابل تقدیره
عنوان غزل مثنوی تون و بیت پایانی خیلی خاص هستن
آدمو ترغیب میکنن به بارها و بارها خوندن و غرق شدن در اقیانوس بی انتهای روحتون
میدونم این اولین کامنتم برای شعرتونه و میدونم به همین یکی اکتفا نمیکنم...
قلمتون جاوید برادر عزیزم
سلام ندا جان
ممنونم از بزرگواریتون که اینقدر فروتنانه از خط خطی های من یاد می کنید.
مهر خواهرانه ی شماست که «من پیاده مانده را کنار شاه می کشد».
سایه ی مهربانیتون مستدام
خرید شارژ وایمکس ایرانسل ، خرید شارژ ایرانسل ، همراه اول ، تالیا و رایتل.
هر روز سه برنده.
آدرس سامانه:carticharge.com
سلام استاد عزیزم
باور کنید چنان احساس نابی وجودم رو گرفته که زبانم در بیانش ناتوانه
شما با این واژه ها معجزه میکنید
هزاران آفرین به اندیشه و احساس نابتون
شعرای شما رو که میخونم دیگه خجالت میکشم اسم دلنوشته های ناچیزم رو شعر بذارم
برقرار باشید "پادشاه سرزمین واژه ها"
نامی که لایقت شده "استاد" هست و بس
باید نوشت نام تو را ابتدای شعر
درود بر شما زارای عزیز
بداهه ی شما که نشون دهنده ی طبع تواناتون بود حاکی از اینه که نظرتون رو با لطف نوشتین و فروتنیتون هم که نشان از شخصیت والاتون داره مؤید این لطف بی دریغتونه.
سپاسگزارم از این همه لطف
برقرار باشید
انقدر زیبا بود که حتی زبونم نمیچرخه تعریف کنم کار شما از تعریف گذشته لذتی بردم از این شعر که وصف ناشدنی است ممنون بابت خلق چنین منظومه منظمی دستمریزاد استاد
دوست من
مهربانیتون اونقدر دلنشینه و دلتون اونقدر زلال که همه ی حس زیباتون رو بهم منتقل کردین.
ممنونم ازتون برای این همه مهربانی
برقرار باشید
سلام
وای استاد
مثل "بی انتهای من "...مثل همه شعراتون ...باز هم نتونستم جلوی بغضمو بگیرم ...هر بار که خوندم و هربار که میخونم
بـــی نـــظــیـــر...
سلام حنانه جان
برای من باعث افتخاره که باهام همدلی می کنین و همراهی .
بی نظیر شمایید که مهربونی رو بی دریغ هدیه می کنید.
برقرار باشید
درود بر جناب دانایی بزرگ
زبان حقیر توانایی وصف زیبایی شعر شما را ندارد
واقعا در برابر این طبع زیبا و لطیف فکر می کنم سکوت برای من بهترین کار باشد
سرافراز باشید
درود بر شما دوست خوبم
حمایت شاعری مثل شما که توی این سن می تونه اشعار دلنشین و محکمی بگه که بسیاری از شاعران تو سالهای اوجشون هم نتونستن بگن برای من خیلی ارزشمنده.
ممنونم که لطفتون رو از من دریغ نمی کنین
برقرار باشید
سلام استاد دانایی عزیز
شاهکار یعنی همین.
انسان از خواندن اشعار شما سیر نمی شود.
الحق که،تک تک واژه ها سر جای خود به کار برده شده بودند.به بهترین شکل ممکن.
باور کنید صحبت کردن راجع به این غزل مثنوی و دیگر اشعار شما،برای حقیر بسیار سخت هست.چرا که واژه ها در برابر زیبایی شعر شما لنگ می زنند.
استاد ممنونم از شما...
یا حق...
سلام امیر رضا جان
وقتی شاعر توانایی مثل شما ایجوری منو مورد لطف قرار میده جرأت می کنم سرمو بالا بیارم و بگم من هم یه بیت شعر سرودم...
ممنونم ازتون برای این همه بزرگواریتون و این همه محبتی که به من دارین
برقرار باشید
آفرین...
سپاسگزارم برای تشویقتون
برقرار باشید
سلام
خب ...چی بگم که تکراری نباشه...
کم و بیش شاعر دیگری شدین در این مثنوی غزلناک. به خاطر همین تغییر، یه حسی به من می گه شعر بعدیتون شبیه هیچکدام از شعر هایی که تا به حال گفتین نیست.
«موزون ترین سروده ی هستی عزیز دل»
تعبرهای مصراع خیلی گرمه و متفاوت با همیشه. نگفته بودم!
سپاس.
سلام آیدا جان
یعنی باور کنم که شاعر شدم؟
ممنونم ازتون
میدونم از سر لطف میگین وگرنه من کجا و شعر کجا
بزرگوارید
برقرار باشید
سلام و درود محضر شما بزرگوار
با سپیدی ، منتظر نقد و نظر شما هستم .
با احترام .[گل]
سلام شهریار جان
حتما برای عرض ادب خدمت می رسم
برقرار باشید
«***گفتى به ناز مثنوى اغفال مى شوم
حاشا که من بدون غزل لال مى شوم***»
پیراهن غزل به تن ات نقش بسته است
بغض غزل همیشه به دستت شکسته است
شاعر سلام!، دستمریزاد از این عسل !
که داده اى به مثنوى؛ اى خالق غزل!
با خط به خط مثنوى ات سوختم ببین ...
دل را به بیت بیت دلت دوختم ببین...
«از هیبت سپاه تو قیقاج مى روم»
من بى تو لحظه لحظه به تاراج مى روم
هر بیت با طنین دلت همسفر شدم
از نطفه ى غزل شده ات بارور شدم
امشب که میله هاى قفس را شکسته اى
از بال هاى شعر تو "پروازتر" شدم!
دست تو دردهاى مرا باد داده است
هر لحظه چیز تازه به من یاد داده است
نوشیده ام ز جام غزل هاى مست تو
بگذار تا که بوسه زنم روى دست تو
وقتى ردیف و قافیه ها ناز مى کنند
گلواژه ها به دست تو پرواز مى کنند
تا شاه بیت هاى غم انگیز شعر تو
راهى به سوى خاطره ها باز مى کنند
مى میرم و دوباره مرا زنده مى کنى
تا دست هات مرثیه آغاز مى کنند
با شعر مى«سه تار»ى؟ و آرام مى شوم...
دستان تو که معجزه با ساز مى کنند
کابوس مى سرایم و با نقطه چین درد...
شبگریه مى نوازم و آواز مى کنند
ما را بیا به گوشه ى چشمى نگاه کن!
که واقعا" دو چشم تو اعجاز مى کنند
پیچیده شب به گردنم از دورى ات طناب...
دست مرا بگیر،بلنداى آفتاب...
استاد نوید عزیزتر از جان (f)
یادم نمیاد آخرین بارى که با یک شعر پرواز کردم کى بود...
اما تاریخ ششم مهر ماه نود و دو را براى دفعه ى بعد که باز هم یادم نمیاد جایى یادداشت کردم تا هیچ وقت فراموشش نکنم...
خط خطى هاى بالاى صفحه فقط یک رسم شاعرانه بین یک شاگرد و استادش بود
امیدوارم این خطوط درهم سیاه رو ازم بپذیرید استاد...
آرزوى من سلامتى جاودانه ى شماست و اینکه همیشه سایه ى شما بر سر ادبیات این مرز و بوم گسترده باشه و از محضر شریفتون کسب آگاهى و دانش کنم
به امید روزهاى خوب...
(f)(f)(f)
(f)(f)(f)
دوست خوبم ابوالفضل عزیز
درود بر شما
بی تردید بداهه های درخشان شما بهترین هدایاییه که من در طول عمرم دریافت کردم و اظهار لطف شما شیرین ترین مهربانی هاییه که میشه از یه دوست گرفت.
نمی تونم لطفتون رو جبران کنم پس تلاش بیهوده نمی کنم.
افتخار می کنم ک مورد لطف شاعر توانایی مثل شما قرار گرفتم.
قلمتون رام و نامتون بلند
تهدید نمی کند تو را دیگر خطری
ای پسری که گم کرده ای "ایام خوش آن بود"را،
در ستیز با آب هایی که خلاف مسیر تو شنا می کردند.
بهتر است به بازار ماهی فروش ها برگردی
پاره کنی شکم شیر ماهی مشکوکی را
و خودت را پنهانکی برداری
ببری زیر دوش آب آبشار به آبشار
عصر که بر می گردی به هر کجا
دنده های خُرد و خمیرت را به محبوبه ات نشان بدهی:
و بگویی: که از این پس
گوشه - کنار یکی از کهکشان های همین دور و بر
ستاره های نورانی می فروشی
ستاره فروختن حوصله می خواهد
و خلاف آب شنا کردن "کیفیت چشم تو"
و کمی باباطاهر عریان.
سلام آقای دانایی از این شعر آقای باباچاهی خیلی خوشم میاد گفتم برای شما هم بنویسمش .
اگه بگم زیبا بود کفایت نمی کنه ، زیبا بود ، تعابیر مغلوب یکدیگه اند .
راستی چرا شعر رو رعایت می کنین ! .
سلام پوریای عزیز
چقدر از دیدن کامنتتون خوشحال شدم
همراهی لذت بخش شما برای من همیشه دلنشینه و اظهار لطفتون ارزشمند.
چه خوبه که همیشه می تونم رو مهرتون حساب کنم.
سپاسگزارم
برقرار باشید
بی نشیر بود استاد مثل همیشه
اشعارتون عاشقم می کنن
واینکه زبانم قاصر میشه واقعا
با یک دوبیتی به روز شدم
خوشحال میشم افتخار بدین
ممنونم آرزو جان
شما میشه به من دلنوشته هام لطف داشتین و دارین.
حتما برای عرض ادب خدمت می رسم
برقرار باشید
سلام استاد
این هفته تووی انجمن به جز یک شعر کودکانه نتونستم هیچ شعری بخونم
امدم اینجا شعر شما رو برای بار هزارم خوندم و هزار بار بیشتر از تمام شعرهایی که میتونستم تووی این هفته بخونم و لذت ببرم لذت بردم
هم دلم گرفت و هم ......
نمیدونم چی بگم که بتونه حق مطلب رو در مقابل این شعر سراسر احساس ادا کنه
ظاهرا هیچی!
سکوت میکنم در مقابل این همه زیبایی
ممنون از این که اجازه میدید مهمون احساس نابتون باشیم
سلام لیلا جان
سکوت خیلی وقتا به درد آدم می خوره
مثلا من الان وقتی نمی دونم چجوری می تونم این همه محبتتون رو جبران کنم بهترین کار اینه که سکوت کنم و سرم رو به نشانه ی سپاس در برابر این همه لطفتون فرود بیارم
برقرار باشید
سلام استاد ........
یک بار دیگه اینجا خودنمش و لذت بردم...ممنون
سلام رویا جان
یه بار دیگه مورد لطف شما دوست عزیز قرار گرفتم.
مراتب سپاسم رو بپذیرید
برقرار باشید
سلام و سپاس از خلق این همه زیبایی
سلام دوست من
ممنونم از همراهیتون و ممنونم که من و سیاه مشقم رو مورد لطف قرار دادین
برقرار باشید
بروز شده ام با یک دلواره عاشقانه
منتظر حضور سبزتان می مانم
مانا باشید بزرگوار
درود بر شما آرزو جان
حتما برای عرض ادب خدمت می رسم...
برقرار باشید
سلام
بعضی وقتا یه شـعرایی هستن وقتی آدم میخـونتشون حـس میکنه داره گوشـه ی چشمشـو قلقـلک میده...بعد آدم ب خـودش ک میاد میبینه اشــکی ک هـزاران بار نگهش داشته تا ریخته نشه ریخته و کار از کار گذشـته...
حس مبهم و قشنگـیه
شـعرتون اینجوری بود
خونـدن دوبـارش هـم فرـقی با دفعه ی اول خوندنـش نمیکنه
شما شــاه شـعرین..
یا حـق
سلام مریم بانو
ممنونم ازتون برای این همه لطفی که بهم دارین و نمی دونم چجوری می تونم این همه مهربانی رو جبران کنم.
مراتب سپاس قلبیمو بپذیرین
برقرار باشید
اما چنـد تا چیزو خوب بلدیـن ..
مثـل همیـن شعـری ک دل سنگـ رو هـم آب میکنـه
مثـل مهربونی کردنـتون کـ خالـصو پـاکه
اینـا چیزای کمـی نیستـن
اونـی ک هیچـی بلـد نیست منـم که در برابر اینهمـه شاعرانگـی شما کـم میارم
دلتون سبـز
رودهـاتون جـاری
کوچه باغهاتون پر موسیقی
بزرگوارید بانو
سپاسگزارم برای دعاهای شاعرانه تون و برای فروتنیتون و برای این همه لطفی که به من و خط خطی هام دارین
سربلند باشید و پاینده
درود...........
همیشه از اشعارتون لذت می برم.....
چقدر برای شعر دلتنگم...........
خوشحالم که این سعادت نصیبم شد...........
ممنونم
همیشگی باشید........
شب عفو است و محتاج دعایم
زعمق دل دعایی کن برایم
اگر امشب به معشوقت رسیدی
خدا را در میان اشک دیدی
کمی هم نزد او یادی زما کن
کمی هم جای ما او را صدا کن
بگو یارب فلانی رو سیاه است
دو دستش خالی و غرق گناه است
سلام
التماس دعا [گل]
استاد عزیزم بایک ترانه بروز هستم بی صبرانه منتظر نقدی جانانه نشسته ام
میخوام هرجور هست بکوبونینش :)
واقعا از ته دل گفتم:)
سربزن
این بار آمدم که بمیرم به پای شــــــعر
ارادت به روزم عزیز
بزرگوارید
خدمت می رسم
با یک خط خطی دیگر به روز هستم
باعث مسرت بنده هست که امضای شمارا پایش ببینم و اگر مشکلی دارد من را از نظرتان بهرمند کنید
مانا و پایدار باشید
سلام استاد
دلم واستون خیلی تنگ شده بود
اومدم اینجا این سروده ی معرکتونو خوندمو بی تاب قلم نابتون شدم
نمی دونم چی جوری بگم ولی همیشه شعراتون به من یه حس ناب منتقل می کنه خب وقتی از دل براید بر دل نشیند
امیدوارم هر جا هستین سالم و سرحال و شاد باشین
سلام نورا جان
دل ما هم برای شما تنگ شده . من و همه ی دوستان...
ممنونم ازتون برای مهر بی دریغتون
برقرار باشید
وقتی هنـوز مرغ دلم جلـــد بام توست
وقتی تمـــام یاخته هایم به نام توست
با من چرا غریبـــــه شدی آشـنای من
گردآفرید گمشده ی قصـــــه های من...
**************************
این بیتها بهانه ی تکرار دیگر است
بگذر از این حضور مجدد کنار شعر
قلبم برای بی کسی ام سخت می تپد
ای کاش مرهمی شود این رد پای شعر...
با سلام و عرض ادب محضر شما بزرگوار فرهیخته جناب هوشیار
با احترام دعوتید منتظر حضور گرم شما می مانم
سلام
من چندی پیش پدرم فوت کردند...بیت اول هم مال خود شماست؟؟
میل عجیبی دارم که این بیت روی سنگ قبر حک شود...اجازه هست؟؟
سلام بانو
بسیار متاسفم برای درگذشت پدر مرحومتون
بهتون تسلیت میگم و برای ایشون از درگاه مهربان حکیم آرامش و آمرزش مسئلت می کنم.
بله بیت اول هم سروده ی خودمه و شما قطعا می تونید ازش برای سنگ مزار پدر مرحومتون استفاده کنین.
صبور باشید
در پناه حق
سلام
ممنون
لینکتون کردم استاد...
لینکم کنید خوشحال میشم...
سلام نیلوفر جان
سپاسگزارم
با کمال میل لینکتون می کنم
برقرار باشید
چه دنیای کوچیکی!
رفیق! بی تو خراب است حس و حال غزل
برادرم که تو باشی شدم وبال غزل...
درود پسرعمو
احتیاجی به تعاریف من ندارید...
دست مریزاد
خوشحالم که وبلاگتونو لینک میکنم بزرگوار
مانا نویسا
هر کس که بود ، مادر فرزند من نبود...
جانم دلم! نمیر! که دلبند من نبود
این شعر نیمه کاره ی بی حس ، گواه که
هم حس و حال روح هنرمند من نبود
.
.
شیرین به «کاخ » رفته و فرهاد زیر « خاک»
شیرین من نبود ، لبش قند من نبود
***
آهای !جوجه اردک زشتی که قو شدی
این سبک ، عاشقیت خوشایند من نبود!
سلام پسرعموی مهربانم
کامنت پرمهرتون رو با لذت فراوان خوندم ...
ممنونم که یادگاری به این زیبای برجای گذاشتین
مثل همیشه مشتاقانه به مهمونی اشعار زیباتون خواهم آمد ...
برقرار باشید