دارم به حال زار خودم گریه می کنم
در مرگ گریه دار خودم گریه می کنم
با یاد روزهای شکوه امارتم
بر نعش اقتدار خودم گریه می کنم
رفتی و دودمان مرا داده ای به باد
در ماتم تبار خودم گریه می کنم
رفتی و یادگار تو جز بی کسی نبود
بی نوحه بر مزار خودم گریه می کنم
این شعله خانمان مرا دود می کند
بر روزهای تار خودم گریه می کنم
دیدم که زور من به زمستان نمی رسد
بر زردی بهار خودم گریه می کنم
وای از غمت که حرمت اشک مرا شکست
در سوگ اعتبار خودم گریه می کنم
می خواستم کنار تو لبخند باشم و ...
قسمت نشد ... کنار خودم گریه می کنم
***
حالا که افتخار ندادی به شعر من
رسما به افتخار خودم گریه می کنم
سلام
دوست و استادم
"شعر و ابهاماتش "در بستر کلام چون شماست که معنا پیدا میکنه.
اگرچه با این ابهام گاهی خوانندگان شعرتون رو نگران و چه بسا آشفته میکنید اما ...
آرامش و شادی مهمان اندیشه و میزبان شعرتون باشه
سلام آقا نوید
اومدم بگم که مام بی نصیب نموندیم از خواندن این شعر
بی نوحه بر مزار خودم گریه می کنم....
سلام شباویز شاعر
چه خوب که هستید ...
سلام و عرض ادب
قلمتون همیشه کار خودشو میکنه و اثری رو که باید روی مخاطب میذاره...
همیشه شاد باشید استاد
حالا که افتخار ندادی به شعر من
رسما به افتخار خودم گریه می کنم
-----------------------------------------------
سلام استاد
خواندمش برای چندمین بار نمیدانم
سلام دایی
نمیشه ها
تو خلاء نمیشه پرواز کرد
البته تا یه جایی برین خورشید خودش شمارو میکشه
فقط لباس محافظ بپوشین
سلام عزیز دل دایی
من این نگاه متفاوتت رو خیلی دوست دارم خیلی ...
اما پرواز تا خورشید
این یعنی استحاله در معشوق
حتما همین روزا حضورا برات شرح میدم
ممنونم که بهم سر می زنی
درود فراوان استاد
فوق العاده زیبا
همیشه از خواندن اشعارتون لذت میبرم
سلام و عرض ادب
سپاسگزارم برای این همه لطفی که به من و دلنوشته هام دارین
برقرار باشید
سلام
به به
حالا که افتخار ندادی به شعر من
رسما به افتخار خودم گریه می کنم
درود
سلام و عرض ادب
سپاسگزارم برای مهربانیتون
برقرار باشید
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش