پرواز تا خورشید

پرواز تا خورشید

جایی برای شنیدن و گفتن تا کتمان دلیل حسرتمان نگردد
پرواز تا خورشید

پرواز تا خورشید

جایی برای شنیدن و گفتن تا کتمان دلیل حسرتمان نگردد

فرخی شاعر آزاده

شب چو در بستم و مست از می نابش کردم 

ماه  اگر حلقه  به  در کوفت  جوابش کردم 

دیدی  آن ترک ختا  دشمن جان  بود  مرا 

گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم 

دل که خونابه ی غم بود و جگرگوشه ی درد 

بر سر آ تش جور تو کبابش  کردم

منزل مردم بیگانه چو شد خانه ی چشم 

آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم

غرق خون بود و نمی مرد زحسرت فرهاد 

خواندم افسانه ی شیرین و به خوابش کردم 

زندگی کردن من مردن تدریجی  بود 

آن چه جان کند تنم عمر حسابش کردم

نظرات 2 + ارسال نظر
علی سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 02:07 ب.ظ http://tharanom.mihanblog.com

سلام .خسته نباشید وبلاگ خوبی دارید ،به وبلاگ تازه نفس من هم یه سر بزنید.اگه مایل به تبادل لینک هستید من را با نام پاتوق دختر و پسر های تهرونی لینک کنید و بعد از طریق فرم نظرات با خبرم کنید تا من هم شما را بلینکم.

ندا نامدار دوشنبه 8 مهر 1392 ساعت 01:49 ق.ظ http://neda-namdar.blogsky.com

سلام استاد نوید عزیز
گاهی تو لحظه هایی از زندگی جایی از احساس می ایستیم که....

زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آن چه جان کند تنم عمر حسابش کردم

نه تنها سروده های خودتون زیبا هستن بلکه اشعار انتخابیتون هم بسیار زیبا و دلنشینن
این شعر فرخی رو خیلی دوست دارم
ممنون ازتون

جاوید باشید

سلام خواهر خوبم
مهربون که باشی برای محبت کردن راه پیدا می کنی
ممنونم که به انحاء مختلف منو مورد لطف قرار میدین
برقرار باشید و سر بلند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد