پرواز تا خورشید

جایی برای شنیدن و گفتن تا کتمان دلیل حسرتمان نگردد

پرواز تا خورشید

جایی برای شنیدن و گفتن تا کتمان دلیل حسرتمان نگردد

سعدی

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

بهوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم

که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

نوید دانایی هوشیار سه‌شنبه 12 مرداد 1389 ساعت 06:36 ق.ظ

نظرات 9 + ارسال نظر

باران عشق سه‌شنبه 12 مرداد 1389 ساعت 12:04 ب.ظ http://www.baraneeshgh.blogsky.com

سلام (من یادم نرفت ) :)
مرسی و شرمنده اگه پستم باعث شد دلت بگیره
این شعر هم خیلی زیبا بود

سلام
خوش اومدین
پستتون دلنشین بود و از سر دل
دلگیر نبود
دل من مستعد گرفتن بود دنبال بهونه میگشت
ممنونم

گفتمت .... سه‌شنبه 12 مرداد 1389 ساعت 03:38 ب.ظ http://goftamat.persianblog.ir

سلام داداشی
هربار که به سخنگاهت میرسم ، هم ذوق می کنم ، هم کیف می کنم ، هم چیز یادمیگیرم ، هم ژست می گیرم و هم هزارتاچیز خوب دیگه
حالا اگه رد پا نمیزارم ، معنیش این نیست که نمیام ، خیلی وقتها جرات نوشتن درمورد نوشته های وزینت رو ندارم
زنده باشی و سلامت و شاد

سلام
سلام
شما اگه گاهی نیم نگاهی از سر لطف به این گوشه بندازین و سایه ی قدومتون این سردابه رو نوربارون کنه ما تاختنمون رو به کهکشان هم محدود نمیکنیم.
حالا حکمتش چیه که شما اینطور بذل عنایت میکنید و ما هنوز دعوی خدایی نکردیم الله اعلم
هر وقت که التفات کرده باشید پرواز تا خورشید رو که باز کنم عطر حضورتون هویداست.
نور بارون میشه که چشامون رد پا رو نمی بینه .
شرمنده ترمون نکنید

پانیذ چهارشنبه 13 مرداد 1389 ساعت 12:24 ق.ظ http://www.panizasal.persianblog.ir

درود . جواب پیام نورتون منور نمیکنه ما رو؟کی میاد جواب کنکورش؟

سلام
چی بگم؟
حالا اونقدر دیر جواب میدن که اگه آدم قبول هم بشه شوقش رفته
ممنون که پیگیرهستید

سپیده چهارشنبه 13 مرداد 1389 ساعت 07:34 ق.ظ

سلام
همه پستاتو خوندم خیلی عالی بودن
همه نظرها و جوابات رو هم خوندم. به جور خاص مینویسی یا حرف میزنی.مثل سعدی!
حتمن ادبیات خوندی یا میخونی
همه وبلاگت رو کپی کردم که باز بخونمش
زود زود بنویس
بای

سلام
ممنونم که اومدین و ممنونم که این همه لطف دارین.
تحصیلات آکادمیک من قرابتی با ادبیات نداره و اگه کورسویی از گرایش به رعایت نکات ادبی تو نوشته هایی که لطف کردین و خوندین دیدین،شاید به واسطه ی علاقم به این رشته باشه و قطعاْ محصول نگاه بلند نظرانه ی خودتون .
باز هم ممنونم

معین چهارشنبه 13 مرداد 1389 ساعت 05:59 ب.ظ http://parsinameh.blogsky.com

آدم برای هر کار زندگیش اسمی گذاشته ...
فقط گاهی وقتا اسم مناسبی پیدا نمیشه ! به حر حال ممنون که اومدی . البته کاملا حق با توست . وقتی آدم شاعرانی همچو سعدی و ... داره نباید به خودش اجازه بده اسم هر چیزی رو شعر بذاره !

سلام دوست من
خوش اومدی و ممنونم که این طور متواضع و منطقی بهم پاسخ دادی.
من این طور فکر می کنم که رکود ما در زمینه ی شعر در این سالها از پس قرن های درخشانی که سیادتمون دست نیافتنی تر از خورشید بود، نتیجه ی این بی پرواییمون در اعطای عنوان *شعر* به مکتوبات غیر منظوم باشه و می دونم بیهوده امید وارم که بازگشتی شکل بگیره.
نوشته ی شما بدون عنوان شعر هم بسیار زیبا و دلنشین بود و من از خوندنش لذت بردم.
ممنونم که با من همراه شدید

پانیذ جمعه 15 مرداد 1389 ساعت 02:02 ق.ظ http://www.panizasal.persianblog.ir

ببین همشهری جان .... این گفتمت بیخود گفتمت نشد که؟ بهله ..... وقتی میگه از دل و زبون همه میگه . آخ که حرف منو زد .... وقتی ایشون از گفتن کم میاره .... من بهتره جولوپلاسم رو جمع کنم برم پی کارم . نعشمم با خودم میبرم برادر . به روز و بهروز باش. چه من بنویسم چیزی و یا نه .

سلام پانیذ عزیز
ممنونم که اومدی و ممنونم که...
(راستی اگه ... نبود جبران قصور زبان چه سخت می شد نه؟ )
در این که گفتمت بیخودی گفتمت نشده و این که رو حرفش نباید حرف زد کاملاْ باهات موافقم اما این نکته رو که ایشون و همینطور شما به دیده ی لطف به این سیاه مشق ها نگاه می کنید و از سر لطف نظر میدین، نمیشه ندیده گرفت.
علی ای حال من جسارتاْ احساس غرور می کنم از این که به جایگاهی رسیدم که عزیزان منو هم لایق دونستن که با بذل الطافشون بهم مجال عرض اندام بدن و البته حالا ملزم میشم که قد بکشم.
گردش آسمانها به میلت

مهتاب پنج‌شنبه 21 مرداد 1389 ساعت 08:57 ق.ظ http://http://shabemahtabi-88.blogsky.com/

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود ، بدیدم و مشتاق تر شدم